بچه های دانشگاه غیر انتفاعی زرندیه - دنيا چيز بدي نيست چيز كمي است.... |
|||
سه شنبه 25 تير 1392برچسب:یه کم بخندیم, :: 21:11 :: نويسنده : احمدی*
یه رفیق دارم اسطوره ی مشکلاته . . . بدشانس . . . بدهکار
. . . تنها . . . مشروط . . . یعنی دیگه
مشکلی نمونده که این تجربه نکرده باشه . . .
همه چی آرومه . . من چقد خوشحالم....... دو شنبه 24 تير 1392برچسب:, :: 20:29 :: نويسنده : احمدی*
سعی کن تنها باشی: زیرا تنها به دنیا آمده ای و
تنها از دنیا خواهی رفت.
بگذارعظمت عشق را درک نکنی: زیرا آنقدر
عظیم است که تو را نابود خواهد کرد.
بگذار خانه ی عشقت خالی از وجود باشد: زیرا
اگر عشقی در آن منزل کند به ویرانه های آن هم
رحم نخواهد کرد.
اما اگر عاشق شدی: سعی کن تنها یک نفر را
دوست داشته باشی............. دو شنبه 24 تير 1392برچسب:, :: 20:25 :: نويسنده : احمدی*
تو سلف دانشگامون ﻧﺸﺴـﺘﻪ ﺑـﻮﺩﻡ ﯾﻪ دختـره ﺍﻭﻣﺪ ﮔـﻔﺖ بـبخشــید آقـا ﺷﻤﺎ ﺗﻨـﻬﺎﯾـﯿﺪ ؟!
یک شنبه 23 تير 1392برچسب:سرنوشت تلخ, :: 21:33 :: نويسنده : احمدی*
دلم به حال پسری سوخت که وقتی گفتم
کفش هایم را خوب واکس بزن گفت:
خاطرت جمع باشد مثل سرنوشتم برایت
سیاه سیاهش میکنم... قربون معرفت اون دختر پسری که از بس حجب و حیا یک شنبه 23 تير 1392برچسب:, :: 21:8 :: نويسنده : احمدی*
بعضی ها به پای هم پیر می شوند یک شنبه 23 تير 1392برچسب:, :: 21:8 :: نويسنده : احمدی*
این آخرین بارم بود !
دیگر احساسم را برای کسی عریان نمی کنم صداقت ... یعنی حماقت!!! یادمه بچه که بودم وقتی میرفتم بهشت زهرا سعی می کردم سه شنبه 18 تير 1392برچسب:, :: 15:44 :: نويسنده : محـــــــمכ
خخخخخخخخخخخخ چیست؟ تیکاف غضنفر به مدت ۱۰ ثانیه قبل از تف کردن ! سه شنبه 18 تير 1392برچسب:, :: 15:40 :: نويسنده : محـــــــمכ
تنها فایده ای که زاویه پرتاب تو فیزیک داشت این بود که تو Angry birds تبدیل به ابر قدرت شدم سه شنبه 18 تير 1392برچسب:, :: 15:38 :: نويسنده : محـــــــمכ
عاقا ما یه دایی داریم وقتی باهاش اسم فامیل بازی میکنیم اگه مثلا اسمو نوشته باشه شیوا فامیلو مینویسه شیوایی ، اگه حیوونو بنویسه شیر اشیا رو مینویسه شیر پلاستیکی ! یه بارم حیوون با ک رو نوشته بود کک حالا دیگه خودتون کک پلاستیکی رو تصور کنین دیگه ! سه شنبه 18 تير 1392برچسب:, :: 15:32 :: نويسنده : محـــــــمכ
*********
*** * یک شبی مجنون نمازش را شکست با وضو در کوچه لیلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم کردمت آواره صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود مرد راهم باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته راهت کنم
******
***********
****************
جمعه 14 تير 1392برچسب:, :: 22:49 :: نويسنده : احمدی*
رفیقم بهم پیام داده : میدونی نبات چنده ؟ جمعه 14 تير 1392برچسب:, :: 21:27 :: نويسنده : محـــــــمכ
خدایا
اگه نظر ندی ایشاا... کچل شی :) جمعه 14 تير 1392برچسب:, :: 15:17 :: نويسنده : احمدی*
ديشب خواب ديدم دوس دخترم رفت زير تريلي هيجده چرخ! يني با داد از خواب پريدم، نيم ساعت فقط ميلرزيدم، گوشي رو برداشتم بهش زنگ بزنم ديدم شارژ ندارم. يني داشتم رواني ميشدم، هي خودمو به در و ديوار ميکوبيدم. بعد يهو يادم اومد که من اصلا دوس دختر ندارم !!
مــــن خوشگلم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پنج شنبه 13 تير 1392برچسب:عكس علي مسي از دانشگاه غير انتفاعي زرنديه, :: 23:0 :: نويسنده : احمدی*
محسن به چی نگاه میکنی؟ ها ها ها؟؟؟ چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, :: 16:3 :: نويسنده : محـــــــمכ
یادش بخیر جوون که بودیم چه هیکلی داشتیم البته بگم سیگار های اون موقع سیگار های بی ضرری بدون نه مثل الان اونقدر ضرر داشته باشه چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:عكس عاشقانه, :: 15:57 :: نويسنده : محـــــــمכ
عاقا جای این پسر یا دختر بودی چیکار میکردی تو نظرات بگو ...
اول خودم بگم : دست های دختر رو ول میکردم با ... میخورد زمین چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, :: 15:50 :: نويسنده : محـــــــمכ
امروز معلم ميگفت دو خط موازي هيچگاه به هم نميرسند مگر اينكه يكي از انها خود را بشكند گفتم من كه خودم را شكستم پس چرا به او نرسيدم؟ لبخند تلخي زد و گفت شايد او هم به سوي خط ديگري شكسته باشد چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, :: 15:45 :: نويسنده : محـــــــمכ
از کسایی که طاقت ندارن خواهش میکنم نخونن
از یک عاشق شکست خورده پرسیدم: بزرگ ترین اشتباه؟ گفت عاشق شدن گفتم بزرگ ترین شکست؟ گفت شکست عشق گفتم بزرگترین درد؟ گفت از چشم معشوق افتادن گفتم بزرگترین غصه؟ گفت یک روز چشم های معشوق رو ندیدن گفتم بزرگترین ماتم؟ گفت در عزای معشوق نشستن گفتم قشنگ ترین عشق؟ گفت شیرین و فرهاد گفتم زیبا ترین لحظه؟ گفت در کنار معشوق بودن گفتم بزرگترین رویا؟ گفت به معشوق رسیدن اشک تو چشماش حلقه زدو با نگاهی سرد گفت: (مرگ) چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, :: 15:27 :: نويسنده : محـــــــمכ
گوشه چشم هاتون رو بکشید تا بتونید متن عکس رو ببینید چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, :: 15:18 :: نويسنده : محـــــــمכ
اول از همه سلام به همه ی دوستان محمد هستم مدیر جدید آسمانی اینم از اولین مطلب ما عاقا این دخدرایی که گوششون رو میزارن بیرون خب منم دلم خوااااااست.................!
شب امتحان خوابگاه دخترا:واااااااااي فقط 4دور كتاب خوندم به دور 5نرسيدم ميفهمي؟؟؟؟؟؟؟؟ خوابگاه پسرا:احمق مگه نميگم شاه دسته منه رد كن.....
یک شنبه 9 تير 1392برچسب:در مورد تقلب, :: 20:37 :: نويسنده : احمدی*
مراقب های عزیز : ما اگه بعد این همه سال درس خوندن تقلب کردن بلد نباشیم باید بریم بمیریم!
ولی میبینید که زنده ایم !!
این یعنی تو واسه ما فقط کارو هیجان انگیز تر و تقلب رو لذت بخش تر ميكني پنج شنبه 6 تير 1392برچسب:نكات جالب گوگل, :: 13:59 :: نويسنده : احمدی*
توی گوگل این کلمه رو سرچ کنید...
اگه خوشت اومدی نامردی نظر ندی. پسر: وای خدای من، عجب چهره زیبایی، چه لطافتی، مثل گل میمونی. از چی استفاده میکنی؟
. . . . دختر: Adobe Photoshop CS5
سه شنبه 4 تير 1392برچسب:, :: 2:14 :: نويسنده : احمدی*
کـــــــارم از یکـــی بــــود یکـــی نبـــــود , گذشتــه اســــت…
مــن در اوج قصـــه گـــــــم شــــدم ….
عشـــــ ♥ــــــــــق یعنــــــــــی :
سه شنبه 4 تير 1392برچسب:, :: 1:49 :: نويسنده : احمدی*
وسط دعوا یه جمله هست که میتونه داستان رو عوض کنه . . . . یارو مداحه اومده بود تو محله داشت سوسن خانم رو اجرا می کرد با ریتم: حرم طلا… امام حسین… میمیرم برات… میخوام بیام دم حرمتون… دس بزنم به ضریحتون! ملت نمیدونستن باید سینه بزنن یا قر بدن؟! به قول برو بکس ادامه شعر هم باید اینطوری بوده باشه: شدم عاشق شمشیرتون، ... میخوام بیام در رکابتون، حالا میخوام بیام جنگ بکنم ،نگو نه، نگو نمیشه، این قلب من عاشقته عاشقترم می شه… حالا جنگ! خون! کو اعظم؟ بابا اسمش یزیده نه اعظم! حالا یزیده, وزیده, خزیده، پزیده!!!! هر چی باشه یزید باشه! یزید خره یه دونه باشه! کفشای سیاه پاشه! یک شنبه 2 تير 1392برچسب:, :: 1:42 :: نويسنده : احمدی*
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯼ ﺣﺎﺿﺮ ﺟﻮﺍﺏ
|